جدول جو
جدول جو

معنی تنگل خو - جستجوی لغت در جدول جو

تنگل خو
خواب قیلوله، چرت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنگ خو
تصویر تنگ خو
بدخو، بدخلق
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
بدخو و کج خلق. (ناظم الاطباء). تنگ خوی. زودخشم. دشوارخوی:
کارها تنگ گرفته ست بدوی
روزۀ تنگ خوی کج فرمای.
فرخی.
خطا کرد پرگار غمزش همانا
که رسم جفا بر من آن تنگ خو زد.
خاقانی.
رجوع به تنگ خویی و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تنگ خو:
جهان تنگ دیدیم بر تنگ خوی
مراآز و زفتی نکرد آرزوی.
فردوسی.
جان را به وداع آفرینش
از عالم تنگ خوی شستیم.
خاقانی.
سعدیا مستی و مستوری بهم نایند راست
شاهدان بازی فراخ و صوفیان بس تنگ خوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ خوَشْ / خُشْ)
دهی از دهستان دیر است که در بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تنگ روی. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنگ خو
تصویر تنگ خو
بد خو، بد خلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تند خو
تصویر تند خو
تیز مزاج و سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تند خو
تصویر تند خو
خشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تنگ کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
بدخواب، بدخوابی
فرهنگ گویش مازندرانی